وقتی گرسنه شدیم، تصمیم گرفتیم به یک کلبه غذا کوس روغنی برویم، جایی که با ناتالیا مندز، جوجههای بی تنه، آشنا شدیم. با دادن مقداری پول تیزر به او، سوار کامیون ما شد و شروع به درآوردن لباس کرد. ناتالیا مندز آلت تناسلی من را باز کرد تا جایی که من به معنای واقعی کلمه او را لعنت کردم.