کلوئه کوس روغنی و کنزی از نامادری نینا التماس می کنند که درباره ویبراتور به پدرشان نگوید
.
کلوئه کوس روغنی و کنزی از نامادری نینا التماس می کنند که درباره ویبراتور به پدرشان نگوید
کلوئه و کنزی نامادری جدیدشان، نینا را دوست نداشتند. دخترها شروع کوس روغنی به توهین به او می کنند. اما نینا چیزی در آستین دارد. دخترها با تکان دادن، وقتی فوراً او را می شناسند، با هیبت به نظر می رسند. آنها از او خواهش کردند که به پدرشان نگوید. سپس نینا به آنها پیشنهاد می کند که با یکدیگر بازی کنند.